ببین ای بانوی شرقی
ای مثل گریه صمیمی
همه هرچی دارم اینجاست
تو این خورجین قدیمی
خورجینی که حتی تو خواب
از تنم جدا نمیشه
مثل اسمو سرنوشتم
دونبالم بوده همیشه
بانوی شرقی من
ای غنی تر از شقایق
مال تو ارزونی تو خورجین قلب این عاشق
خورجینم اگه قدیمی اگه بی رنگ پاره
برای تو اگه حتی ارزش بردن نداره
واسه من بود نبوده هرچی که دارم همینه
خورجینی که قلب این عاشقتریم مرد زمینه
بین این همه غریبه تو یه آشنا میمونی
حرفای تلخی که دارم
من نگفته تو میدونی
من پر ازحرفای تازه
عاشق گفتن گفتن
تو با درد من غریبه اما تشنه شنوفتن
صدای ترد شکستن
مثل گریه با صدامه
تلخی هق هق گریه طعم تلخ خندهانه
گرمی دست نوازگرتو
مرحم زخمهای کهنه منه
تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودنه!!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
|